سلام دوستای گلم
امروز خواب بودم که مریم زنگ زد.بهم گفت:خواب بودی؟
گفتم:اره
گفت:شرمنده نشدم.پاشو حاضر شو بریم کتابخونه
بهش گفتم:من با زبون روزه. تشنه گشنه پاشم بیام کتابخونه؟
انقد گفت که دیگه داشتم میمردم.
بالاخره بلند شدیم رفتیم دیدیم یه چند تا خرخون دارن درس میخونن
منومریم این شکلی شدیم:
مریم گفت:به نظرت منو تو هم واسه کنکور اینجوری درس میخونیم؟
گفتم:من در خودم همچین چیزو رو نمیبینم
بعد از 20 دقیقه نشستن مریمو با کلی فوش بردم خونه
اگه به چیزی پیله کنه ول کن نیست.
منه بدبختم با خودش میکشونه
شانس مارو باش....
سارا
ای بابا مریم گلی تغییر لقب داده
دارمت شادی جان:دی
ازت متنفرم مگه منم روزه نبودم خوب رفتیم خوب بود به جای اینکه اینا رو بگی بگو امروز دوستمونو دیدیم!!!!
میخواستم بگم سه شنبه بریم نمایشگاه قرآن ولی دیگه نمیبرمت!
مریم ول کن
حالا کی هست؟