همه چی خوبه تا وقتی که بوی اسیری نده
همه چی خوبه تا وقتی که بوی اسیری نده

همه چی خوبه تا وقتی که بوی اسیری نده

غم و شادی مریم و سارا

درکه!

سلام دوس جونیا

جاتون خالی دیروز رفتیم درکه!

خیلی خوب بود...

اوج خنده هامون وقتی بود که داشتیم نهار میخوردیم چندتا گربه ی گنده  اومده بودن سمت تختمون و مریم و سارا خیلی ترسیده بودن و همچنین وقتی که توی ایستگاه متروی تجریش یه پسر بچهه آویزون مریم شده بود و میگفت دستمال بخر و مریم میگفت نمیخوام پسر بچهه میگفت خب پول بده!(جل الخالق عجب دوره و زمونه ای شده ها! ولی خب دلمون سوخت!) و همچنین یه دختر بچهه خیلی راحت اومد بطری آب سارا رو از دستش گرفت و رفت!

توی همون ایستگاه متروی تجریش دو تا پسره گیتار و سنتور همنوازی میکردن(آهنگ یار دبستانی من) خیلی قشنگ شده بود و اگه بشه منو آبجیمم میخواییم اینکارو بکنیم(من گیتار و آبجیم سنتور!)

عکسشم توی مطلب قبلی هست!

مریم                

درکه(عکس)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

من هنوزم هستما...!

سلام دوس جونیا

این چند وقتی که نبودم کامپیوترم ترکیده بود!!!!!

البته خوب مدرسه هم داشتم...با اینکه سرم خیلی شلوغ بود ولی خوش میگذشت!

کلاس گرافیکیا از همه زودتر تموم شد(10 شهریور!) ولی خب سارا تازه امروز تعطیل شد...!

تازه چند روزیم شمال بودم و خیلی خوش گذشت و خیلی جاها رو گشتیم...!

خیلی توی این چند وقته دلم تنگ شده بود ولی کامپیوترم داغون بود!!!!!!

فردا قراره منو آبجیم با سارا و آبجیش مریم بریم بیرون.امیدوارم خوش بگذره...!

خب دیگه فعلا همین! حرفی ندارم...فقط اومدم که بگم من هستما!!!!!!

مریم            

خرید مدرسه و کافی شاپ و بهشت(عکس)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.