همه چی خوبه تا وقتی که بوی اسیری نده
همه چی خوبه تا وقتی که بوی اسیری نده

همه چی خوبه تا وقتی که بوی اسیری نده

غم و شادی مریم و سارا

روز اول...

به به

دیروز روز اول ماه رمضون بود و منو مریمو مبینا بیشتر شبیه مطربا بودیم

منم که اعصابم داغون بود مبینا هم از من بدتر.تازه کلاس گیتار هم داشتیم

یعنی اگه استادمون چیزی میگفت منو مبینا بلند میشدیم کتکش میزدیم

مریمم دیروز با کلی کلک زدن تو پاسور بازی از مبینا برد

اینم  از روز اول

سارا

سوتی خفن!!!!

سلام دوست جونیام

نمیدونم اون مطلبی که سارا درباره ی تبلیغی که درست کردیم خوندید یا نه اگه نه من یه توضیح کوتاه میدم ما تبلیغ دستبند تعادل با مبینا درست کردیم که خیلی ضایع بود اصلا چی بگم عین تبلیغای ماهواره بود بعد من رم دوربینمون توی کامپیوتر خودم نمیخونه واسه همین دادم بابام ببره سرکارش عکسا و فیلما رو بریزه برام توی فلش... از شانس افتضاح من اون روز بابام یه سر از سرکار میره خونه مامان بزرگمو سه تا عمه هام هم اونجا بودن بحث باغ یکی از عمه هام میشه که بابام میگه اتفاقا عکساش توی فلشه!!! فلش رو وصل میکنن به تلویزیون مامان بزرگم و عکسا رو ببینن بعد وسط راه فیلمای من و دوستامم میبینن بابام اومده بود خونه میگفت آره مریم من هی میگفتم بهشون مریم کله ی منو میکنه نبینیدش ولی عمه هات میگفتن داداش تورو خدا بذار ببینیم و هر هر میخندیدن تازه خود بابامم دیده!!!! من از اون موقع که تقریبا دو هفته ای میشه دیگه نرفتم خونه عمه هام آخه روم نمیشه!!! تازه بابام میگفت عمه هات گفتن مریم به این آرومی بهش نمیاد اینفدر شیطون باشه آخه من توی خونوادمون یه دختر خیلی آرومم که همه دوستش دارن ولی با این فیلمی که از منو مبینا و سارا دیدن دیگه نمیدونم چی فکر میکنن...

تازه یه بارم عروسی گرفتیم سارا عروس بود و من دوماد عکسای این عروسی رو هم عمه ی سارا دیده بود!!!!

فقط الان میتونم بگم که منو سارا توی خونواده کاملا بی آبرو هستیم!!!

تازه خدا کنه اون فیلمایی که میرقصیدیم رو ندیده باشن آخه دیگه خیلی بده

مریم                 

اولین روز ماه رمضون ما روباش!!!

سلام دوستان

امروز یه ذره از خودم بدم اومد! آخه منو سارا و مبینا پیش هم تو خونمون جمع شدیم تا امروز زود بگذره زیاد اذیت نشیم ولی یه کارایی کردیم که فکر کنم خدا دیگه روزمونو قبول نداره!!!!

1.رفتیم چت روم

2.مطربی کردیم(گیتار تمرین کردیم)

3.پاسور بازی کریدم

حالا خوب پاسور و ساز زدن که مشکلی نداره ولی خوب اصلا دوست نداشتم چت کنم اون تو پر آدمای تازه به دوران رسیده ی عقده ایه!!!!! شاید دیگه هیچ وقت تو محیط چرتش نرم!!!

ولی سر پاسور بازی کردن چه حالی داد من همش جر زنی کردم!

یه ذره الان گشنمه!!!

خدا جونم منو ببخش امروز کار بدی کردم رفتم چت روم تو که منو میشناسی اصلا اهل این چیزا نیستم که من حالم از این چیزا از این آدمای احمق که کم بودشونو با این مدلی بودن میخوان جبران کنن بهم میخوره امیدوارم از ثواب روزم کم نکنی!!!

وای فکر کنم قاطی کردم همین چیزا رو که به مبینا سارا گفتم میخندیدن میگفتن خوب تو که مثل چت رومی ها رفتار نکردی باهاشون خداییش آره ما سه تا از اول تا آخر به حرفاشون فقط خندیدیم ولی نمیدونم چرا یکم ناراحتم شاید به خاطر اینه که از خودم توقع نداشتم که آدمی باشم که حتی بخواد به چت روم و این چرت و پرتا فکر کنه...

ولی به قول سارا وقتی به صفحه ی مانیتور نگاه میکریم این شکلی شده بودیمهمه اون تو فنچن



برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


مریم                      

تنگه واشی و سرخه حصار(عکس)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مریم جون ببخش

مریم جون ببخش من کوررنگی دارم نمیتونم همون رنگی رو که تو میذاری پیدا کنم برای پستا

به بزرگی خوت ببخش 

(سارا)