سلام دوس جونیا
خوبید؟!
الان با اینکه حالم خوبه ولی میخوام غر بزنم!!!!!
عاغا کی گفته هنرستان آسونتره؟! وقت آزادمون بیشتره؟!
والا ما که هنرستانیم اصلا هم اینجوری نیست و وقت سر خاروندن نداریم و همش بی خوابی میکشیم!!!!!
منو سارا که تحملمون صفر شده و تا هرچی میشه میزنیم زیر گریه خخخخخخ
ولی خداییش دیگه نمره واسمون مهم نیست!
دلم میخوام این دو سالم به خوبی و خوشی تموم شه!
چند روز دیگه باید برم دوربین بخرم...!
برامون دعا کنید که موفق بشیم!
مریم
سلام دوس جونیام
دیروز از مدرسه با سارا اومدیم خونه ی ما!
سه نفری(منو سارا و آبجیم)خیلی سرخوشانه نشسته بودیم فلافل و خوراکی میخوردیم و خوش و خرم بودیم!
بعد از ظهرش مریم(آبجی سارا) هم از دانشگاه اومد و قرار بود که بابام بره دنبال مامانم(مامانم خونه ی دختر دایی بابام بود و به مناسبت عید قربان یه مراسمی گرفته بود!)ما هم بلند شدیم و با بابام رفتیم و توی ماشین عین دیوونه ها همش میرقصیدیم و عکس مینداختیم و فیلم میگرفتیم!!!!!
بابام میگفت همه ماشینا بهتون نگاه میکردن!!!
خداییش خیلی خنده دار بودیم! با گوشی آبجیم رقص نور درس کرده بودیم...!
کلی چرت و پرت میگفتیم!!!!!
خلاصه که خیلی خوش گذشت و از اون تجربه باحالا بود...
سارا با مانتو و شلوار مدرسه بود خخخخخخخ
عید قربانو به همتون تبریک میگم!!!!!
مریم
سلام دوس جونیا
خوبید؟!
دیروز دوستان اومده بودن خونمون!
روز باحالی بود!!!!!
همگی نشسته بودیم و فیلم ترسناک میدیدیم!!!!(امروز صبح جرئت نمیکردم نماز صبح بخونم!!!!!ولی خوندم خخخخخ)
اولین بار که شخصیت ترسناکه رو نشون دادیم همه جیغ میزدیم و من میپریدم هوا!!!!!خخخخخخخخ
باهم کیس پاور بازی کردیم و کلی به تازه واردا خندیدیم!
حیف که عکس ننداختیم وگرنه میذاشتمش!!!!!
تازه بطری بازیم کردیم با کلی مجازاتای ترسناک!!!!!!
کلا روز خوبی بود!
اینم کیکی که آبجیم درست کرده بود:
مریم