اینقدر مانتو مدرسه ام گشاده که میتونم باهاش پرواز کنم مقنعه ام هم که نگو...
دیروز با سارا(مبینا میخواست بره عروسی نیومد مدرسه!)داشتیم برمیگشتیم رفتیم نفری یه چیپس بزرگ خریدیم قرار گذاشتیم پیاده برگردیم...
داشتیم از خیابون رد میشدم که یه دفعه باد زد منو سارا با اون مانتو و مقنعه گشاد و چیپس داشتیم میرفتیم که نزدیک بود آخرش پرواز کنیم!
وقتی از خیابون رد شدیم یه ماشینه وایساد بهمون خندید و رفت...!
یعنی قیافه ی منو سارا توی اون لحظه دیدنی بود!
وقتی داشتیم میومدیم هم (سارا عینکی شده!)یکی بهش گفت خرخون!
اصلا یه وضعی بود...
ولی من و سارا و مبینا خیلی احمقیم عین دخترای کره ای!
مریم
آخ سارا با اون عینک خیــــــــــــــلــــــــــی باحال میشه

آره خیلی!
بی " تــــــــو "
هر شب
از خواب هایـــم
صدای گریـــه می آید ... !
سلام وبت حـــــــــــــــــــــرف نداره به منم سر بزن تا با هم تبادل لینک کنیم
لینک شدی علی آقا...!
این وب مال شماس {مریم خانوم} ؟ نمیدونستم
ممنون از لینکتون
لینکتون کردم
بله مال منو سارا(از غم نامردمی ها...)ست!
خواهش میکنم!
سلام
وبلاگ خیلی خوب داریدو ومطالب زیبا.
اگه دوست داشتی به وبلاگ منم بیا ویه نظر بزار.
سلام
ممنونم
چشم...!
خل جمله ی آخر
عین دخترای کره ای
خوب گفتی