آبجیم از یکشنبه ست که رفته مشهد تا ده روز میمونه دلم براش تنگ میشه الان خونه خیلی آرومه اصلا به این سکوت عادت ندارم اکثر اوقات صبحا باصدای بلند آهنگ خز از خواب بیدار میشدم که آبجیم میذاشت!!!!یا این که میومد مینشست روم جیغ میزد میگفت مریم پاشو!!!!
ببینم من دلم واسه این چیزا تنگ شده؟! خاک تو سر خودم
تازه فکر کنم هرکی این مطلبو بخونه فکر میکنه آبجیه من از خودم خیلی کوچیک تره ولی ایشون آذر که بیاد 21 سالش پر میشه
وقتی داشت میرفت گریه میکرد خیلی دلم براش سوخت
مریم
سلام مریم جان ممنون به وب ما سر زدین
وب شاد و جونی دارید قدر این روزا و این سنا رو بدونین.انشاالله خودت و دوستت موفق باشید
ممنونم :)
من واقعا فکر کردم از خودت کوچیکتره
:D