دوباره دوره امتحانا شد و بیکاری های منم شروع شد...!!!!
دلم سریال کره ای میخواد!!! ولی باخودم قرار گذاشتم که واسه بعد امتحانا بخرم...!!!
وای خدا من الان چیکار کینم؟!(اَه از خودم بدم اومد اینقدر که غر میزنم!!!
)
..............................................................
امروز امتحان فیزیکمو دادم ، تا الان که غلط نداشتم!!!
با خودم فک میکردم که من دیگه تا دو سال دیگه فیزیک نمیخونم!(دو سال دیگه هم باید همین کتابمو واسه کنکو بخونم!!!
)
ای بابا منم به چیا فک میکنما...
عب نداره این دیوونه بازیا به خاطر درس خوندنه!!!!
..............................................................
همین الان یاد وقتایی افتادم که با سارا امتحان میدادیم و میومدیم سمت خونه سارا اینا و میشستیم روی پله ی دم خونه ی سارا اینا و با سارا فک میکردیم که یه برنامه شاد بچینیم!!! بیشتر وقتا هم تهش سارا و (بعضی وقتا با مبینا) میومدن خونه ی ما...!
البته یادمه یه بار رفتیم استخر!!!!
وای یادش بخیر...
امیدوارم این تابستونی هم که در پیش داریم همینجوری باشه!
مریم
امروز تولدم بود...
کلی توی مدرسه زدیم و رقصیدیم و سارا گلی یه کادوی خیلی باحال بهم داد:
اونی که سارا روش نوشته اینه:
ملونی است ، تحفه ی درویش!
امضا و تاریخ و سارا گلی
.....................................................................
راستی سارا گلی تولدت پیشاپیش مبارک...!
مریم
سلام دوست جونیام
خوبید؟!
چند روز پیش خیلی خنده دار بود...
آخه منو سارا داشتیم از مدرسه برمیگشتیم که پسرا(که خیلی تعدادشون زیاد بود)از پیاده رو ها و وسط خیابون عین زامبیا میومدن و من از خنده مرده بودم!!!
........................................................................
وای این سارا خیلی ضایعس دیگه همه میدونن این خیلی ترسوست و همش توی راه میترسوننش...!
...........................................................................
دیگه باید این مسیرو تنها بریم و بیام آخه سارا اینا خونشونو عوض کردن و دیگه با من نمیاد!!!
البته منم تنها نیستم و مبینا باهامه...
مریم
سلام دوس جونیام
خوبید؟!
امروز میخوام یکی از سوتی های سارا رو بگم:
چند روز پیش داشتیم با سارا از مدرسه برمیگشتیم و سارا داشت با من حرف میزد که دو تا پسر از پشت سرمون اومدن و پفک گرفتن جلوی منو سارا و گفتن بفرما خانوم!
سارا هم خیلی جدی برگشت گفت نوش جان!!!!
فقط توی اون لحظه منو اون دوتا پسرا با تعجب به سارا نگاه میکردیم!!!
سارا که فهمید سوتی داده خندش گرفت و گفت مریم بیا سریع تر بریم!!!
من مطمئنم اینا همه اثرات مخرب درسه ها...!
هی به این سارا میکنم دختر اینقدر درس نخون! گوش نمیده که...
تازه سوتیاش خیلی زیاده ولی حالش نیس که بنویسم...
..................................................................................................
انتخاب رشته هم کردیم!
من گرافیک و سارا هم معماری
برامون دعا کنید موفق بشیم!
مریم
سلام به دوستان
امسالم سال خوبیه...
فقط من دوباره برای انتخاب رشته گیر کردم...!
نمیدونم چیکار کنم!
دیگه خسته شدم همش دو دلم...
خدایا هر چی صلاحه....
مریم