میفرماید:مردم اندر حسرت فهم درست!

آخه من نمیدونم چرا بعضیا اینقدر سطح فکریشون پایینه که فک میکنن اگه کسی موسیقی کار میکنه اهل خدا و پیغمبر نیست...؟! 

معاون پرورشی عزیزم 

باید اینو بهت بگم که بنده که سه تا و گیتار میزنم هیچ وقت نماز صبحم قضا نمیشه و روزی یه صفحه قرآن با معنی میخونم! 

سارا هم همینجوریه! 

خوشم اومد امروز حالتو گرفتمو گفتم شما وقتی منو نمیشناسی نباید قضاوتم کنید! 

اصلا دلم خنک شد...! 

از این به بعد هر کسی که بخواد درباره ام اشتباه فکر کنه و الکی قضاوت نادرست درباره ام بکنه همینجوری جوابشو میدم!!!! 

مریم                 

خخخخخخخخخخ

امروز معلم دینیمون داشت سرمون غر میزد و یه دفعه گفت من اینهمه دارم خودمو...(یهو ساکت شد و خندید!

توی اون لحظه کلاس رفت رو هوا و یکی از بچه ها اومد جمعش کنه گفت خب خانوم داره اینهمه خودشو خسته میکنه! 

یعنی دختره که اینو گفت کلاس بیشتر رفت رو هوا...! (اصلا دیگه تو فضا بود!)

خیلی باحال بود واقعا کیف کردم! 

مریم            

ای بابا....

خیلی بده که یه دوست داشته باشی که در آستانه ی لج کردن باهات باشه و تو یه چیزی قبلا بهش گفته باشی که نخوایی مخاطب اون حرف به گوشش برسه!
ولی از اون جایی که آدم اعصاب خرد کنیه مطمئن باشی که اینکارو میکنه!

منو سارا الان دقیقا توی یه همچین حسی هستیم(البته خیلی هم مهم نیست!)

مریم             

عجب دوره زمونه ای شده!

امروز معلم دین و زندگیمون باهامون قهر کرد چون بچه ها سر کلاسش آروم بودن!!!!!
ما که مرده بودیم از خنده...
لج کرد گفت بهتون درس نمیدم خودتون برید بخونید!
...................................................................

حس میکنم دیگه مریم مرده...!

مریم           

خخخخخخخخخخخخخخ

امروز خیلی باحال بود!!!! 

منو سارا و شقایق داشتیم بر میگشتیم که یه پسره اومد وایساد رو به رو شقایق یه فندک روشن کرد و گرفت زیر دفتر پاپکو شقایق که شقایق خودشو کشید عقب!!!!! 

یعنی منو سارا از خنده مرده بودیم شقایقم که دیگه هیچی!!!!! 

بنده خدا شقایق میگفت آخه چرا؟! 

خلاصه که حتی الانم که بهش فک میکنم خندم میگیره! 

امشب قرار گذاشتیم که سه نفری بریم هیئت مرضیه اینا خدا کنه مامان باباهامون بذارن!!!! 

مریم