روز سوم مهر از طرف مدرسه دعوت شدیم برای گرفتن جایزه کنکور و جشن فارغ التحصیلی.
بعد جشن با مریم گلی و شقو رفتیم کافه من بار اول بود اون کافه میرفتم ولی مریم و شقایق زیاد رفته بودن و با صاحاب کافه آشنا بودن...
ی دختره هم بود ک کلا ما در تلاش بودیم کشف کنیم حلقه دستشه یا .....
صاحاب کافه با سیبل های خوشگلش سوار متور شد که بره ما هم جلوی شیشه نشسته بودیم و داشتیم ب سیبیل قشنگ نگاه میکردیم(به دلیل مسائل امنیتی اسمشو فاش نمیکنم
دست از سر افلاطون و سیبیلاش بردار!!!
اون مال منه...فهمیدی؟!
برو یه دونه واسه خودت پیدا کن!
نمیخوام